محیا خانممحیا خانم، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

مامان فاطمه و بابا مرتضی

روزهای قشنگ

 سلام دختر قشنگم مامان این مدت وقت نکرد برات بنویسه و از کارهای جدیدت بگه. 10 تیرماه پدربزرگ عزیزم رفت پیش خدا و من خیلی خیلی ناراحت بودم و نتونستم بیام و برات بنویسم. 17 تیرماه دو تا مروارید خوشگل از لثه های پایینت بیرون اومد و چهار روز بعد دو مروارید بالا هم در اومدن. 26 تیرماه خودت بدون کمک ایستادی و همه از این حرکتت خوشحال شدن. درست نمیتونستی راه بری و بعد از یکی دو قدم می افتادی اما خوب شروعش بود دیگه. متاسفانه هر چی باهات کار میکنم جز مامان و بابا و دد چیز دیگه ای نمیگی و فقط نگام میکنی از چیزی اگه ناراحت بشم زود میایی و سر قشنگت رو میزاری روی پام یا سینم تا زود بهت بخندم. راه عزیز شدن رو زودتر از همه چی انگار...
25 مرداد 1393
1